English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6620 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
conveyances U وسیله نقلیه
vehicle U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
steed U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
transported U وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
utility car U وسیله نقلیه عمومی
power plants U محرکه وسیله نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
traction motor U موتور وسیله نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
principal line U خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
grasped U طرز گرفتن یک وسیله
grasp U طرز گرفتن یک وسیله
grasps U طرز گرفتن یک وسیله
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
strafing U زیر اتش گرفتن هدفهای زمینی به وسیله تیربارهواپیما
lifting U وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifts U وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift U وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifted U وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
extension U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
copulative U رابط
adapter U رابط
interface U رابط
interfaces U رابط
connective U رابط
connector U رابط
internuncial U رابط
point of intersection U رابط
link U رابط
wiring connector U رابط
go between U رابط
liaison U رابط
fitting U رابط
liaisons U رابط
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
serial interface U رابط سری
connecting rod U میله رابط
internuncio U رابط پیک
internuncial neuron U نورون رابط
connecting tube U لوله رابط
ground liaison U رابط زمینی
connecting cable U کابل رابط
push rod U میله رابط
high fidelity receiver U گیرنده رابط
push rod U میل رابط
logical connector U رابط منطقی
bent adaptor U رابط خمیده
leads U رابط برق
connector switch U کلید رابط
journals U شفت رابط
journal U شفت رابط
continuity equation U رابط پیوستگی
lead in wire U سیم رابط
reducing adaptor U رابط کاهنده
lamp connector رابط لامپ
connector plug U دوشاخه رابط
reducer U لوله رابط
liaison officer U افسر رابط
link belt U تسمه رابط
link chain U زنجیر رابط
logical connective U رابط منطقی
lead U رابط برق
fuse link U رابط فیوز
inductor hose U لوله رابط
enlarging adapter U رابط فزاینده
edge connector U رابط لبه
ediswan connector U رابط ادیسوان
fuse wire U رابط فیوز
standard interface U رابط استاندارد
box connector U رابط جعبه
centronics interface U رابط موازی
connections U میلههای رابط
trunk line U رابط ترانک
link U شاخه رابط
bayed U پل رابط در پل شناور
baying U پل رابط در پل شناور
parallel interface U رابط موازی
interface card U کارت رابط
patch cord U سیم رابط
bay U پل رابط در پل شناور
interneuron U نورون رابط
cylinderical fit U رابط استوانهای
high line U پل رابط اصلی
feeder canal U نهر رابط
bays U پل رابط در پل شناور
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
means of transport U وسائط نقلیه
cell connector U رابط پیل باتری
anterior commissure U بافت رابط قدامی
command liaison U شبکه رابط یکان
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
apple desktop interface U رابط رومیزی اپل
battery connector U رابط پیل باتری
commissure U بافت عصبی رابط
air liaison officer U افسر رابط هوایی
command liaison U افسر رابط فرماندهی
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
triatic stay U بکسل رابط ناو
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
cross tree U رابط عرضی دکلها
dry cell connector U رابط پیل خشک
intervening variable U متغیر فرضی رابط
liaise U رابط نظامی بودن
liaised U رابط نظامی بودن
liaising U رابط نظامی بودن
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1گج
2وسایط نقلیه
2وسایط نقلیه
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1meaning of taking law
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com